وقتی همسر زندانی برای نان شب «رحم» اجاره می دهد! - جامعه خبر
×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

false
true
true

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری جامعه خبر، اینجا محله خاوران است… در یک کوچه قدیمی با خانه هایی که مقاومتی برای ایستادن ندارند… د. بعد از چند دقیقه دختری با صورت آبله زده، پیراهن و شلوار گلدار و روسری که گره آن را محکم بسته است در را باز می کند. درب خانه کوچک و کثیف و قدیمی است. برای رد شدن از آن باید کمی خم شد. «محدثه» پر از خجالت و شرم است.

اما خوشحال. خوشحال از این که کسی بعد از مدت ها  در را به صدا در آورده است و امروز مهمان دارند. راهرو تاریک_روشن است. نزدیک ظهر است اما بوی غذا استشمام نمی شود ارتفاع پله ها زیاد است ولی محدثه با بدن نحیف و ذوق سرشارش پله ها را یکی یکی بالا می رود و ما را به درون خانه راهنمایی می کند. دو پسر بچه کوچک تر از در نیمه باز اتاق خانه دیده می شوند. اسباب بازی های پسرانه وسط اتاق ریخته شده و مادر خانه مدام در حال مرتب کردن آن ها است.  

پذیرایی «الهام» فقط یک نگاه گرم و پر از تمنا و یک فنجان چای است. به خیال بچه ها پدر به یک مسافرت دور و دراز رفته است که مدت و بازگشت آن معلوم نیست. اما الهام از قصه ای حکایت می کند که با داستان های کودکانه محدثه و علی اصغر فرق دارد. خانه با تمام غصه اش کاملا زنانه چیده شده است. یک گلدان حسنی یوسف قرمز رنگ روی طاقچه و قرآن و چند دفتر مشق کنار آن است.

تسبیح و چند دعا زینت خانه و آرامبخش این روزهای الهام است. تنها وجود پدر در خانه عکسی است مقابل حرم امام رضا (ع) که روی دیوار نصب شده است و حالا صاحب عکس کیلومترها آن طرف تر پشت میله های زندان روی موکتی خشک نشسته است.  

الهام گره روسری را محکم تر می بندد و از دردهایش می گوید: ((چند شب است که گرسنه می خوابیم. حتی نان خشک هم نداشتیم که شکم بچه هایم را سیر کنم. علی اصغر مدام بهانه می گرفت و نمی خوابید. روز هاست که غذا نپختم و آشپزی نکردم. دلم برای آشپزی و پخت و پز تنگ شده. اصلا غذا پختن یادم رفته. بعضی وقت ها از همسایه پول قرض می کنم و برای بچه ها خوراکی می خرم. شش ماه است که شوهرم را ندیدم نه اینکه نخواهم، پول رفت و برگشت به زندان را ندارم. بچه ها هم دلتنگ پدرشان هستند. صاحب خانه چند روزی است که جوابم کرده و تا آخر ماه تمام وسایلم گوشه خیابان است و سر پناهم را از دست می دهم.))

بچه ها و زن همسایه به خانه الهام آمده اند. خانه شلوغ و پر سر و صداست. محدثه هم چنان آرام و سر به زیر گوشه اتاق نشسته است و دخترانه گی اش را به رخ می کشد. وقت ناهار است اما کسی حرفی از غذا و ناهار نمی زند. همه به این وضع عادت کرده اند.  

الهام می گوید:((نزدیک عید است اما هیچ لباسی برای بچه هایم نخریده ام. حسرت را در چشم هایشان می بینم که چگونه برای لباس و وسایل بچه های همسایه گریه می کنند. چند روز پیش از کنار پل رد می شدم. به سرم زد که خودم را بکشم و از این زندگی خلاص شوم ولی چهره علی اصغر مدام جلو چشمانم بود و معصوم بودن بچه هایم مرا منصرفم کرد. تا عید چیزی نمانده است.   4 سال برای شوهرم حبس بریده اند و جریمه نقدی که به هیچ عنوان توانایی پرداخت آن را ندارم. حمایتی هم از کمیته امداد نمی شوم. اگر همسایه ها نبودند خیلی وقت پیش از گرسنگی مرده بودیم.))

خانواده زندانی. اسم و عنوانی که الهام مجبور به یدک کشیدن آن است. جرمی که بدون دخالت در آن سر منشا اقتصادی دارد و این موضوع بیش از پیش زندگی او و بچه هایش را فلج کرده است. زندانی شدن پدر خانواده نه تنها آثار فردی به همراه دارد بلکه تمام اعضای خانواده را متضرر می کند. اما چه کسی مسئول و حامی الهام ها و بچه هایشان است؟ ردپای چه کسی در این داستان ازبین رفته است و حالا زن های تنها باید پا در دنیای جدیدی بگذارند که تا به حال تجربه نکرده اند؟ الهام یکی از آن هایی است که شاید بارها فکر خودکشی، خود فروشی، فروختن بچه، کلیه فروشی و … به سرش زده باشد. یکی از هزاران زنی که چشم از انجمن های حمایتی بسته اند.  

محمود سالارکیا، بازرس انجمن حمایت از زندانیان و معاون دادستان تهران، گفت: پیش‌بینی شده بود تا پایان برنامه سوم، صددرصد خانواده‌های زندانیان نیازمند تحت پوشش این انجمن قرار گیرند، اما تا پایان برنامه پنجم توسعه حتی یک‌چهارم از این جمعیت هم تحت پوشش قرار نگرفتند.

در قانون برنامه ششم توسعه نیز به خانواده‌های زندانیان و ضرورت حمایت از آنها شده است. در بند پنجم از تبصره سوم این بخش آمده است: "سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور مجاز است مشارکت و سرمایه‌گذاری بخش غیردولتی و عمومی را در حوزه بهره‌برداری و یا توسعه زیرساخت‌های لازم در زمینه‌های حرفه‌آموزی، اشتغال حین حبس و پس از آزادی، آموزش، سلامت و درمان، طرح‌های حمایتی از خانواده زندانیان و کمک به خودکفایی زندان‌ها در قالب انواع مختلف قراردادهای رسمی جلب و یا توسعه دهد".

الهام در تو در توی قانون و تبصره و برنامه های حمایتی امیدش را از دست داده و حالا خیره به کودکانش به اینده ای گنگ فکر می کند. به اینکه چگونه حداقل یک شب شکم بچه هایش را سیر کند و حسرت لباس شب عید را از دل دختر بچه درآورد.

او گفت:((محدثه موهای زیبا و بلندی دارد. خیلی وقت است که موهایش را بلند می کند. شاید اگر مجبور شوم موهایش را می فروشم تا برایشان لباس بخرم. ولی غصه آن برایم گران تمام می شود. تنها راه باقی مانده برایم رحم اجاره ای است. تا عید فرصت کمی دارم فکر می کنم این کار زندگی ام راعوض کند و بچه هایم را نجات دهد))

با وجود تمام برنامه ها و انجمن ها و موسسات خیریه، الهام دست به دامان رحم اجاره ای شده است. رحم اجاره ای این روزها شکل فقر و نداری به خود گرفته و وسیله ای برای رهایی خانواده ها از فقر است. پدیده ای در کنار نبود پدر خانواده، مشکلات مالی، ابعاد روحی و روانی جدیدی برای الهام به وجود می آورد. راه نرفته ای که حالا الهام مقابل آن قرار گرفته است.  

محدثه گوشه اتاق نشسته است. دست هایش را درهم کرده و مراقب برادر کوچک تر است. به آشپزخانه و گاز خالی مادر نگاه می کند ودلیل این همه تفاوت را نمی داند.  

انجمن حمایت از زندانیان برای این خانواده کاری نکرده و کمیته امداد هم اقدامی انجام نداده است. خیرین می توانند برای راهنمایی جهت کمک به این خانواده زندانی با شماره 09126501564 (خبرنگار) تماس بگیرند.

اخبار روز را با جامعه خبر بخوانید. /

true
برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false