گفتگو با فرزندان پادشاه دوم ایران! - جامعه خبر
×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

false
true
true
گفتگو با فرزندان پادشاه دوم ایران!

پایگاه خبری جامعه خبر/ سید هادی کسایی زاده/ سال 1298 وضعیت تحصیل دانش آموزان در ایران چندان مناسب نبود اما مهدی که آن روزها در روستای دریان زندگی می کرد با حمایت خانواده توانست تحصیل کند. درآمد مناسب پدر، مهدی را تنبل نکرد و در کنار مدرسه در یک خیاط خانه هم کار می کرد تا اینکه در سال 1305 یعنی در سن 14 سالگی در خواربارفروشی برادرانش در شهر باکو مشغول به کار شد. هنوز یک سال از کاسبی جدید مهدی و برادرانش نگذشته بود که به زادگاه خودشان بازگشته و همانجا خوارابارفروشی افتتاح کردند اما به دلیل عدم تجربه و وضعیت نامناسب اقتصادی آن روزها ورشکست شدند.

مهدی ابراهیمی دریانی که حالا دیگر بزرگ شده و تجربه زیادی دارد تصمیم می گیرد در سال ۱۳۲۴ وارد تجارت چای شود چون در آن سالها افزایش قهوه خانه ها چشمگیر شده بود و توانست در این کار موفق شود. حالا 72 سال از آن روز گذشته و یادگار مهدی همان کارخانه خوشنام و قدیمی چای عقاب است. اما داستان ما موفقیت مهدی دریانی برای ایجاد بزرگترین تولید کننده چای ایران نیست.
نام مهدی دریانی را می توانیم در میان اسامی خیرین بزرگ آذریایجان مشاهده کنیم. واقفی که در میان موقوفاتش از ساخت بازار شبستر، تاسیس درمانگاه، ساخت مدرسه تا حمام و کارگاه دیده می شود.

شاید برای تهرانی ها جالب باشد که بدانند این تاجر بزرگ چای همان فردی است که شهرک شهرآرا تهران را ایجاد کرد و بعد از آن هم شهرک هایی در تهران ویلا، آریا شهر و ستارخان ساخت یعنی به جرات می توان او را به استناد به کتاب کارآفرینی به شیوه مهدی ابراهیمی دریانی به قلم رضا یادگاری و مهشید سنایی فرد بنیانگذار شهرک سازی در تهران و سوپر مارکت‌های بزرگ در پایتخت نام برد. تا جایی که امروزه گل مغازه های تهران برای دریانی ها است، از فرمانیه در شمال شرق تهران، تا سعادت آباد در شمال غرب تهران، هر جا که میدان پرتردد و بزرگی است، اگر سوپرمارکتی آن حوالی باشد بزرگ ترین و چشمگیر ترین آن نام «دریانی» ها را یدک می کشد.

مهدی دریانی که در امور خیریه پیشرو و در بسیاری از فعالیت‌های خیرخواهانه مشارکت داشت، سرانجام در اواخر عمر خود به بیماری سرطان ریه مبتلا و در روز بیست وسوم بهمن ماه سال 1366 دار فانی را وداع گفت.

حالا فرزندان این خیرواقف و بازرگان خوشنام ایرانی متولی موقوفات پدر شدندکه در گفتگویی کوتاه با خسرو ابراهیمی فرزند ارشد حاج ابراهیم از احوالات پدر پرسیدیم:

* چند فرزند هستید؟ و برادر و خواهران چه می کنند؟
ما 4 پسر و 5 دختر بودیم که دو نفر از خواهرانم فوت کردند. یکی از برادرانم به نام دکتر ناصر ابراهیمی دریانی فوق تخصص بیماری‌های گوارش و کبد است. یکی دیگر از برادرانم هم تاجر است و برادر دیگرم  منوچهر در امور موقوفات پدر به من کمک زیادی می‌کند.

*بیشتر پدر را بعنوان واقف بیمارستان هاشمی نژاد تهران در پایتخت می شناسند و این خوب نیست درست است؟
بله … پدر وقف‌های دیگر از جمله احداث و تجهیز چندین بیمارستان و درمانگاه، تهیه مسکن برای نیازمندان و سیل زدگان شهرهای اصفهان و کاشان در سال ۱۳۳۵، پروژه آپارتمان سازی و شهرک سازی دریان نو و شهرآراء در تهران، ساخت 48 مدرسه، ساخت حمام، لوله کشی آب و امور خیر بسیاری دیگری انجام داده، به طور کلی کمتر قریه‌ای در آذربایجان وجود دارد که پدرم در آن فعالیت‌های خیرخواهانه نکرده باشد.

*پدر بعنوان یک خیر قطعا درآمد خوبی داشته است. این درآمد بیشتر از کارخانه بود؟
پدرم در کار تجارت چای بود و از درآمد خود که از کارخانه چای عقاب به دست می‌آورد این فعالیت‌های خیر را انجام می داد. من از دوران جوانی از طرف پدر عهده دار مسئولیتی بزرگ یعنی مشاور او در امور مربوط به تجارت چای شدم و همین امر باعث شد با هدف تجارت چای تجارب لازم را کسب کنم و بتوانم امروز جانشین پدر در شرکت چای عقاب باشم.

*میزان تحصیلات پدر چه بود؟
آن زمان در روستای دریان تنها خانواده‌هایی که دستشان به دهنشان میرسید و وسعش را داشتند کودکان خود را برای خواندن و نوشتن به مکتب میفرستادند. پدر من هم آن زمان مکتب خانه میرفت و تا دوره ابتدایی بیشتر درس نخوانده است.

*فقط شما متولی موقوفات ایشان هستید؟
در وقف نامه نوشته شده بود اولاد اکبر ذکور باید متولی موقوفات شوند از آنجایی که من پسر ارشد پدرهستم این وظیفه پس از ایشان به من واگذار شد. همینطور طبق وصیت نامه پدرم باید به بازسازی مدارس، درمانگاه‌ها، گرمابه‌ها و آثار خیر او می‌پرداختم و تا آنجایی که برایم امکان پذیر بود این اعمال را انجام دادم.

*اکنون تمام موقوفات پدر وجود دارند؟ یعنی اینکه اسیر موقوفه خواری یا تخریب و مرورزمان نشده است؟
بله، اکثر مدارس و وقف‌های پدرهمچنان پابرجا هست و درحال خدمت رسانی به مردم است. یکی از دغدغه‌های پدر این بود که آثار خیر و عام المنفعه‌ای که در جهت رفاه حال افراد نیازمند و بی بضاعت احداث کرده است همواره پابرجا و برقرار بماند تا در وهله اول الگویی برای فرزندانش و سپس برای سایر افراد خیر باشد.

اما مشکلی که ما داریم این است که بعد از انقلاب اسلامی اسم پدر را از روی موقوفات ایشان برداشتند و به نام‌های دیگری تغییر دادند. مثل بیمارستان هاشمی نژاد که قبلا به نام خود پدر یعنی مهدی ابراهیمی دریانی بود.

*آیا خود شما تاکنون عمل وقف انجام دادید؟
حقیقتا من این کار را انجام ندادم چون اعتقادی به این مسئله ندارم. علت این عدم اعتقاد رفتارهایی است که می بینم. ترویج فرهنگ وقف قطعا می تواند تشویق کننده باشد. (……………..)

*آیا از موقوفات پدر بازدید و به امور آنها رسیدگی می کنید؟
بله تا آنجایی که برایم امکان داشته باشد به آنها سر میزنم. برای مثال پدر یک درمانگاه در دریان وقف کرده است. هر زمانی که به آنجا بروم تا جایی که بتوانم به آن سر میزنم و به امور آن رسیدگی میکنم.

*این تصور است که پدر یعنی حاج مهدی دریانی فردی مذهبی بوده و چنین وقف هایی را به جا گذاشته است؟
پاسخ به این سوال بستگی به برداشت آدمها از مذهب دارد. پدر من تمام واجبات دینی را از جمله نماز و روزه را به جا می آورد اما در عین حال کراوات هم میزد. به طور کلی میتوان گفت که پدر یک فرد کاملا عادی جامعه بود. هر انسانی که به سن پیری میرسد دیدگاهش نسبت به اطراف خود عوض میشود اما نکته قابل توجه درباره پدر من این است که ایشان کارهای خیر را از سال 1321 یعنی در روزهای جوانی آغاز کرده است و این بسیار نزد خداوند ارزشمند تر است.

*پدر در زمان حکومت پهلوی طرفدار شاه بود؟
پدر من همیشه طرفدار مردم کشورش بود. برای پاسخ به این سوال یک خاطره از ایشان میگویم که بهتر متوجه این موضوع شوید. 6 ماه مانده بود به پیروزی انقلاب اسلامی که پدراز من خواستند او را پیش یکی از دوستان ارتشی‌اش ببرم.
وقتی نزد ایشان رسیدیم  به پدرم گفتند: (دریانی هرچیزی که داری جمع کن باید به فرانسه برویم چون اوضاع در ایران خراب است). پدرم گفت: (من ترک هستم امکان ندارد درعروسی کسی باشم اما درعزای آن بروم).
سپس گوش من را گرفت و گفت: (حلالت نمی کنم اگر یک قران از ثروت من را به خارج از ایران ببری، من هرچیزی که دارم برای این مردم است.) رو این حساب حرف پدر من هم این کارخانه چای عقاب را به نام 14 معصوم بعد از انقلاب ساخت.
*وضعیت کارخانه چای عقاب خودتان چگونه است؟
درحال حاضر در حالت نیمه تعطیل قرار دارد، چون صنعت چای ایران از بین رفته است. ما قبلا 32 هزار هکتار باغ چای در ایران داشتیم اما الان به 16 هزار هکتار رسیده است.   به نظر من چای یک نوشابه ارگانیک است. مردم ما در گذشته دوست داشتند چای اصیل ایرانی بخورند اما متاسفانه بعد از انقلاب انواع چای‌های عطری به نام احمد، دوغزال وارد کشورشد و ذائقه مردم را عوض کرد. کارخانه من 2 هزار تن در سال تولید داشت اما امسال فقط 230 تن تولید داشته که این به معنی رکود است.

در کتابی نوشته شده پدر به عنوان مرد سال انتخاب شده است. این موضوع به خاطر این است که 3 میلیون از درآمد خود را به مردم داده؟
بله قبل از انقلاب پدر به عنوان مرد سال انتخاب شد. من علت این امر را چیزی جز اینکه ایشان همیشه در فکر مردم بودند نمیبینم. پدرم همیشه به من میگفت اگر یک تومن درآمد داری 8 تومانش را باید به مردم برگردانی اگر طمع کار هستی 4 ریال از آن را متعلق به خود بدان اما باقی مانده متعلق به مردم است و رسیدگی به امور مردم را در دستور کار خود قرار بدهی.

*چرا پدر یک بار زمان انقلاب و یک بار زمان شاه به زندان رفته است؟
در زمان دکترامینی پدر را دستگیر کردند و به زندان بردند. در زمان انقلاب هم با اتهام کمک به شریعتمداری به زندان افتاد و بعد از یک سال از ایشان عذرخواهی و آزادشان کردند. روزی که پدر را از زندان آزاد کردند دادستان پرونده من را به اتاق خودش برد و درحالی که به پرونده‌های روی هم انباشته شده اشاره میکرد به من گفت: من پروند‌های زیادی داشتم اما هیچ کدام از آنها به سختی پرونده پدر تو نبوده است از یک طرف با دربار ارتباط داشته و از یک طرف یک مرد مسلمان کامل بوده است. سپس دست روی شانه پدرم گذاشت و گفت: من را ببخش که باعث خشک شدن خیرات تو نباشم.

اولین مدرسه که ایشان ساختند سال 1321 یک مدرسه دخترانه در دریان بود. اکثر مردم اعتراض کردند که چرا مدرسه دخترانه است ایشان گفتند: (اگر من مدرسه دخترانه نسازم پسرانی که تهران میروند بعد از برگشتن به روستا دیگر با دختران بی سواد آن ازدواج نمی‌کنند من میخواهم دختران روستا هم پابهپای دختران تهران پیشرفت کنند.)

در ادامه گفتگو منوچهر ابراهیمی دریانی فرزند دیگر مرحوم مهدی دریانی به جمع ما آوردند از او سوال کردیم: فرزندان شما چقدر پدرتان را میشناسند؟
فرزندان بزرگتر بیشتر می شناسند اما کوچکترها هم همیشه به ایشان احترام میگذارند. من هم کم و بیش از خاطرات پدربرایشان تعریف میکنم تا با شخصیت برجسته ایشان بیشتر آشنا شوند. بیشتر از هرچیزی ما باید به فکر ارزش خود این شخص باشیم نه کارهایی که انجام داده و نباید اجازه دهیم این ارزشهای مثبت از بین برود.

*در دوران شاه جایگاه ایشان به چه صورت بود؟
در آن زمان جایگاه بسیارعالی داشتند به نظر من علتش این بود که هیچ وقت به خاطر خواسته شخصی خود به دربار نرفت، همیشه به خاطر کار مردم به شاه مراجعه و درباریان میکرد. پدر من یک ثروتمند افسانه ای بود. وقتی ایشان فوت کردند 4 تا از رسانه های جهانی مانند بی بی سی رادیو اسراییل گفتند قدرتمند ترین مرد خیر ایران فوت کرد.

*آیا تاکنون برای جاودانه کردن نام پدر کاری مانند ساختن فیلم، نوشتن کتاب و… انجام گرفته است؟
بله، کتابهایی درباره ایشان نوشته شده که  کامل نیستند و اشکالاتی در آنها وجود دارد. از طرف دانشگاه علوم پزشکی برای ساختن فیلم پدر برای تحقیقات به ما مراجعه کردند و قرار هم بود  نقش ایشان را جمشید مشایخی بازی کند اما این پروژه به دلیل کوتاهی هایی به سرانجام نرسید.

دریانی بنیانگذار ضرب المثل آش را با جاش داد!

شاید باعث تعجب شود که بگویم ضرب المثل (آش را با جاش داد) برای اولین بار درباره پدر من به کار برده شد. هنگامی که هئیت ها به راه افتادند پدر غذاهای نذری که تدارک دیده بود را با جایش یعنی با ظرف به آنها میداد به همین دلیل روزنامه ها تیترزدند که دریانی آش را با جاش داد.

همچنین پخش اشانتیون که امروزه شرکتها از آن استفاده میکنند را اولین بار پدر انجام داد. ایشان گروه‌هایی را جمع کرده بودند و نمونه‌های کوچکی از چای را به مردم به صورت رایگان برای تبلیغ میدادند. نکته قابل توجه اینجاست که پدر حتی  یک بار هم خارج از کشور نرفته بود و این اندیشه‌ها فقط از یک ذهن نابغه انتظار میرود.

*چرا به پدر لقب شاه دوم ایران را دادند؟
هنگامی که سال 1336 در بویین زهرا اصفهان سیل آمد محمدرضا شاه 100 هزار تومن کمک کرد اما پدر من یک میلیون تومان به مردم سیل زده کمک کرد و این باعث شد که به پدرم لقب شاه دوم ایران را بدهند. از نظر من یکی از دلایلی که باعث شد پدرم در زمان شاه به زندان بیوفتد همین مساله است. پدرم همیشه می گفت هیچ قدرتی چشم دیدن قدرت دیگری را ندارد از آنجایی هم که پدر من دارای قدرت زیاد بود برایش دسیسه و توطئه میکردند. گفتگوی ما با فرزندان حاج مهدی دریانی ادامه داشت اما نمی توان تمامی این گفته ها را منتشر کرد. از مسئولان به ویژه وزیر صنعت، معاون اول رئیس جمهور، دانشجویان، هنرمندان و خیرین خوشنام ایران می خواهیم با متولیان وقفیات دریانی دیدار و گفتگو داشته باشند.

اخبار روز را با جامعه خبر بخوانید. /

true
true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false